میـــــــــــــرم ...
باغم هامیسازمومیـــــــــرم ...
خدامیدونه ..
که چقددوست دارمو دارم پنهون میکنم ....
ولی ناچارم که بــــــــــرم ...
نگرانتم ولی ...
نمیشه بگم نـــــــــــرو ...
نمیشه بگم بمــون ....
اگه احساسموبهت نگفته بودم شایدالان بودی ...
نمیخوام دیگه دلت برام بسوزه ...
روزهامیگذرن ولی شبی نیست که بدون گریه وزاری وعذاب من تموم نشه ..
ازم خواهش کردی خودموناراحت نکنم ..شرمنده ..نمیتونم ...
چشم هام دردمیکنن ...
روزاکه میگذرن اما محاله که حسم عوض بشـــــــــه ..
آخه هرشب یه ذره شعر روح خرابمو سمت تومیکشــــــــــه ...سمت تومیکشـــــــه ...
حس میکنم دلم غمگین ترین دل روی زمین شده ....
خدایا دلم تنهاس داره میمیره واسه همه چی وهمه کس ناراحتم هم ازخودم متاسفم هم واسه اون اصلادارم دیوونه میشم
خیلی تحمل وفراموشی اون روزابرام سخته اصلامنظورشونفهمیدم که گفت دوست داشتن 10سالم بگذره ازیادت نمیره
باخودش بودیا من ؟دلم داره آتیش میگیره وقتی یاداین می افتم که سه تااس پشت سرهم فرستادم که مواظب خودت باش
خیلی دوست دارم تودوسم نداری منونمیخوای میری سراغ کس دیگه نمیتونم اعتماد کنم وووو...
گفتم میرم گفتم فراموشت میکنم گفتم ترکت میکنم
فقط فکراین آزارم میده که هیچی نگفت هیچی حتی نگفت دوسم داره حتی نگفت مواظب خودم باشم حتی نگفت
نــــــــــرم ...
فکرش داره منو میکشـــــــــــــه حالم اصلاخوب نیست ...
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1